الف:
دولت چیزی نیست جز ماشینی برای سرکوب یک طبقه از سوی طبقۀ دیگر؛ در جمهوری دموکراتیک
هم این نقشِ وی، به هیچ وجه کمتر از نقش وی در رژیم سلطنت نیست(پیشگفتار کتاب جنگ
داخلی-کارل مارکس).
حق انتخابات همگانی: "نمودار نضج طبقه کارگر است. چنین حقی بیش از این نمی
تواند چیزی بدهد و با وجود دولت کنونی هرگز نخواهد داد" (درباره دولت-انگلس).
ب:
تقابل با جمهوری اسلامی، نزد ما، در عرصه واقعیت، درست آن جا که مبارزه با
گوشت، پوست و استخوان احساس می شود رخ نشان می دهد و نه صرفاً در ساحت تئوری، که
آن نیز به دلیل عدم تلاش برای برساختن آن به اقتضای واقعیت موجود و نیازمند تغییر،
تنها به لفاظی می ماند و هر لحظه به سمت پراکندگی بیشتر خود و نیروها حرکت خواهد
نمود؛ چنین تئوری هایی فی الواقع هیچ ضرورت تاریخی ندارد و از این روست که ایده
هایی از آن گونه که در پی می آید، سترون و بیرون از عرصه واقعیتِ پویا و زایاست: